اکتبر 1944 در جنگ ایتالیا را پاره کرد. هانا (جولیت بنوشه) ، یک پرستار فرانسوی-کانادایی که در یک واحد پزشکی ارتش متحرک کار می کند ، احساس می کند که هر آنچه را که دوست دارد در زندگی بر او می میرد. به دلیل دشواری در مسافرت و خطرات ، به ویژه که چشم انداز هنوز به طرز حیرت انگیزی با مین به دام افتاده است ، هانا داوطلب می شود در یک کلیسا بماند تا فقط برای یک بیمار نیمه فراموشی در حال مرگ ، که به شدت سوزانده و از بین رفته است ، در یک کلیسا بماند. او موافقت می کند که پس از مرگ بقیه واحد را بدست آورد. تمام بیمار به خاطر می آورد این است که او انگلیسی است و ازدواج کرده است. با ورود به کلیسای دیوید کارااگوجیو (ویلم دافو) بخشی از سرویس اطلاعاتی ، تنهایی آنها مختل می شود
اکتبر 1944 در جنگ ایتالیا را پاره کرد. هانا (جولیت بنوشه) ، یک پرستار فرانسوی-کانادایی که در یک واحد پزشکی ارتش متحرک کار می کند ، احساس می کند که هر آنچه را که دوست دارد در زندگی بر او می میرد. به دلیل دشواری در مسافرت و خطرات ، به ویژه که چشم انداز هنوز به طرز حیرت انگیزی با مین به دام افتاده است ، هانا داوطلب می شود در یک کلیسا بماند تا فقط برای یک بیمار نیمه فراموشی در حال مرگ ، که به شدت سوزانده و از بین رفته است ، در یک کلیسا بماند. او موافقت می کند که پس از مرگ بقیه واحد را بدست آورد. تمام بیمار به خاطر می آورد این است که او انگلیسی است و ازدواج کرده است. با ورود به کلیسای دیوید کارااگوجیو (ویلم دافو) بخشی از سرویس اطلاعاتی ، تنهایی آنها مختل می شود