پرم و پوجا زندگی غنی و معمولی بسیار معمولی را پشت سر می گذارند. پوجا که شلوغ است ، به همراه 2 بچه شایان ستایش و مادر Prem ، از مرد خود غفلت می کند. یک مدل زیبا ، روپالی ، وارد زندگی Prem می شود تا او را از هورمون های همیشه پر هیجانش زنده کند. پرم زندگی یک زندگی مضاعف را به عنوان یک پدر متدین و یک شوهر همیشه دوست داشتنی از یک سو انجام می دهد و از طرف دیگر با خیابان روپالی در خیابان ها شوق می زند. به همه اینها اضافه کنید لاخان و همسرش از دوستان خوب Prem و همسرش هستند. پریم می خواهد کیک درست کند و آن را هم بخورد. پوجا به زودی عشق پرم را کشف می کند و یک اولتیماتوم می دهد. آیا پرم برای پوجا می رود؟ یا او با روپالی حل و فصل خواهد کرد

رجا به همراه پدرش ، هزارپراساد و مادرش زندگی بدی را زندگی می کنند. او در کالج تحصیل می کند که در آنجا چندین کارگردانی با همکار همکار ثروتمند مادوه مهررا دارد. مسائل به حدی تشدید می شوند که او را متهم می کند که او را مورد آزار جنسی قرار داده است. وقتی پدرش فهمید ، تصمیم می گیرد از این فرصت برای ثروتمند شدن سریع استفاده کند ، به عنوان یک تاجر ثروتمند ، نقاب می زند ، به آقای مهرا نزدیک می شود و برای فرزندانشان ترتیب ازدواج می دهد. قانون مورفی در زمان درگیری غالب است - زندگی همه را برای همیشه تغییر می دهد

امان (سانجی دات) یتیمی فقیر و دارای معلولیت است که در دوران کودکی با آکاش ورما ثروتمند (سلمان خان) دوست می شود. والدین آکاش او را به فرزند خود می گیرند و نام خانوادگی خود را به او می دهند ، و آکاش و امان به عنوان برادر بزرگ می شوند. در حالی که آکاش زن ساز است ، امان به نوشتن شعرهایی با نام قلم ساگار می پردازد. اشعار منتشر می شوند ، و امان بسیار محبوب می شود. یکی از هواداران او زن جوانی به اسم Pooja Saxena (مادوری دیکسیت) است که با ساگار مکاتبات می کند. آکاش با پوجا ملاقات می کند و عاشق او پاشنه پا می شود. وقتی امان با این موضوع آشنا شد ، از آكاش می خواهد كه مانند ساگار بازی كند ، كه او انجام می دهد ، و پوجا و آكاش عاشق همدیگر می شوند

پرم ، یک دانشجوی برتر ، در حال یادگیری طناب های تجارت در زیر برادر بزرگتر خود راجش و عمویش کایلاشات ، یک صنعتگر بزرگ است. در یکی دیگر از شهرها ، نیوشا مشغول تحصیل در رشته کامپیوتر است و عزیز خواهر بزرگتر خود ، پوجا ، و والدینش ، استاد چودری و کاملادوی است. سرنوشت این دو خانواده را با هم جمع می کند و این منجر به خیانت Rajesh و Pooja می شود. در عروسی ، پرم با نیوشا ملاقات می کند و عاشق این زن بی خیال می شود. با پوجا به عنوان زن خانه ، شادی هیچ محدودیتی در خانواده پریم نمی داند. ماهها می گذرد و پوجا باردار می شود. از نیوشا دعوت شده است که بیاید و در کنار خواهرش بماند و در کارکرد سنتی قبل از تولد کودک شرکت کند. ورود نیوشا مانند رویایی برای Prem است. نیوشا تا بدو تولد کودک در آنجا می ماند ، وظایف خانگی را به عهده می گیرد

“هربنس رای” و “رانجیت رای” دو تاجر ثروتمند هستند و از فقر و مردم فقیر بیزار هستند.بر حسب اتفاق پسر و دختر آن دو عاشق یک پسر مکانیک و دختری فقیر می شوند

Kodi و Anbu دوقلوهایی شبیه به هم هستند که در اثر کارگر سیاسی متعهد متولد شده اند و خود را در اعتراض به یک علت خوب مسموم می کنند. كدی به خود اختصاص می دهد كه وظیفه پدر مرحوم خود را به عهده بگیرد تا مهمانی خود را به ارتفاعات بیشتری ببرد ، در حالی كه آنو در اولویت خانواده قرار می دهد. وقتی عشق کدی به رودرا ، سخنگوی شدید از طرف رقیب شروع به مانع از فعالیت سیاسی خود می کند ، او همچنین با کلاهبرداری که اعتقادات خود را تکان می دهد ، برای رونمایی از وقایع ناگوار از وقایع که آنوب را در آمیزه ای از اتفاقات غیر منتظره قرار می دهد ، می لرزد

کمدی Staying Alive درباره ماریانا (34) است که از آبی فاش می کند که دوست پسر او هااکون در حال برقراری رابطه با فریدا ، یک همکار جوان است که هر جمعه وفل می کند. ماریانا با حمایت از نکات انتقادی و دوستانه انتقام بهترین دوست خود ، وارد زندگی جدید خود می شود که در نهایت او می فهمد که دلپذیری بیش از حد ارزشمند است ، تفریح و سرگرمی مهم است

آجی مهرا به همراه برادر بزرگتر اشوک و خواهرزاده ایندو زندگی می کنند. او به منظور آموزش برای تبدیل شدن به بوکسور بین المللی ، راهی بنگلور می شود. با بازگشت به دهلی نو ، می یابد که اشوک مفقود شده است. او شکایت را در کلانتری می گذارد اما فایده ای ندارد. او تصمیم می گیرد که خود برادرش را جستجو کند اما هنوز او را پیدا نمی کند. بعداً جسد اشوک پیدا شده و آجی متهم به قتل او و همچنین داشتن رابطه غیرقانونی با خواهرزاده اش می شود. Ajay در حالی که در زندان است با برخی دیگر از محکومین هاردکور ، که از نظر قلب خوب هستند دوست می شود. سپس روزی با غلبه بر نگهبانان از زندان فرار می کنند. Ajay فقط یک چیز را در ذهن خود دارد: کشتن Balwant Rai ، یک تاجر ثروتمند ، قدرتمند و فاسد که از تجارت Ashok به عنوان جبهه ای برای فعالیت های غیرقانونی خود استفاده کرده بود. دوستان جدید Ajay و علاقه عشق او Varsha ، روزنامه نگار ، در این ماموریت به او کمک می کنند

رومئو جوانی ناخوشایند در دهکده محلی خود است. او پس از دیدن دختر رویایی خود در فیس بوک به لندن می رود تا قلب او را جلب کند.

یک نمونه اولیه معیوب از انسان ساز ، که نقص سیستماتیک او باعث می شود که مردم هنگام از دست دادن کنترل ، مردم را به قتل برسانند ، مجبور است که خالق اکراه خود را متقاعد کند که او را خاتمه دهد.