هنگامی که خواهر و برادرزاده زن جوان پس از بستری شدن خواهرش در بیمارستان ، تهدید به مراقبت از فرزندآوری می شوند ، پس از تجویز مصرف بیش از حد دیگر ، او را با آنها فرار می کند تا اینکه در شهر خواب آور بیت لحم درست قبل از کریسمس فرود بیایند و یک سری از مهربانی ها و مصادفات سه گانه را فراهم می کند

عید نوروز است. سه مستی یک افسانه را بیرون می کشند. این افسانه می گوید آخرین فردی که در یک سال می میرد ، اگر گناهکار بزرگی باشد ، باید در طول سال رانندگی فانتوم ، شخصی را که روح مردگان را جمع می کند رانندگی کند ... دیوید هولم ، یکی از سه مستی ، در آخرین سکته مغزی نیمه شب می میرند

Walerian Borowczyk این مجموعه از چهار داستان را کارگردانی کرد که به بررسی اخلاق و جنسیت در دوره های مختلف می پردازد.

جولیا مست است. او شغل خود را در املاک و مستغلات و در A.A. ملاقات با یک همسایه ، النا ، یک زن مکزیکی اضافه شده که درباره داشتن پول زیادی و برنامه ربودن فرزند خود از پدر بزرگ پسر ، یک تاجر ثروتمند صحبت می کند ، ملاقات می کند. النا کمک جولیا را می خواهد. جولیا می گوید بله با برنامه خودش برای انجام این کار به تنهایی. به دنبال برنامه النا ، جولیا موفق به گرفتن پسر ، تام ، حدود 10 ساله است. حالا چه؟ او باج می خواهد. پدربزرگ تام و پول او مستقیماً به قاچاق مواد مخدر مکزیک متصل است ، بنابراین جولیا مخالف شانس طولانی است. آیا کسی آن را زنده خواهد کرد

فرانکی یک مرد کوچک بی احترامی است که برای کارفرمایان اوباش سال و ویک کار می کند. او با مارگارت آشنا می شود ، که یک بازیگر پورنو است و می خواهد جدی شود ، عاشق او می شود و سعی می کند او را از نفوذ سالن نجات دهد

والدین (Tanuja و Vijayendra Ghatge) Radhika (Kajol) ازدواج او با ویکی (Ajay Mankotia) در کانادا ترتیب داده اند. او اصرار دارد که برای آشنایی بهتر او با او ملاقات کنید تا در آنجا موافقت کنند. هنگامی که در کانادا است با ویکی ملاقات می کند و در ابتدا او را تأیید می کند. او سپس با رویت (کمال سادانه) ملاقات می کند و به آرامی هر دو عاشق یکدیگر می شوند. وقتی والدینش متوجه می شوند ، آنها عصبانی هستند و ویکی نیز همینطور است. هر سه با هم جمع می شوند و قصد دارند رادریکا را وادار به ازدواج با ویکی کند. ویکی روهیت را گروگان می گیرد تا Radhika را وادار کند تا با او ازدواج کند. به نظر نمی رسد که هیچ راهی برای فرار در معرض دید باشد

ثروتمند جی مهتا جوانی است با قلبی که طلا دارد. او از بسیاری از سازمان های خیریه در هند پشتیبانی می کند و روزی وقتی به مدرسه ای ناشنوا و گنگ می رود ، عاشق معلم آنجا می شود ، تیا شارما ، عشق خود را به او ابراز می کند و با معرفی نامزدش ، راج ، آشکارا تحقیر می شود. به زودی پس از ازدواج راج و تیا ، پدر و مادر افتخار پسر بچه ای به نام آنشو می شوند. قلبی که شکسته جی به الکل می خورد و یک شب تحت تأثیر الکل ، ماشین جی با ماشین راج و تیا برخورد می کند که به طرز مرموزی رج را می کشد و تیا را در مورد سر مجروح می کند. تیا توسط پزشک معالجه می شود ، بهبود می یابد

بتا داستان راجو ، تنها فرزند یک میلیونر بیوه است. پدر راجو می تواند هر آنچه را که می خواهد برای او فراهم کند اما تنها خواسته راجو این است که عشق مادر را بدست آورد ، برای این که راجو را خوشحال کند ، پدرش با ناگمانی ازدواج می کند ، فکر می کند که او بیشتر از مادر واقعی خود از راجو مراقبت خواهد کرد. راجو کاملاً به مادر بزرگش اختصاص می یابد و هر کاری را که می خواهد انجام می دهد. زمان می گذرد ، راجو بزرگ می شود و با سارسواتی ازدواج می کند. سارسواتی فاش می کند که عشق مادرانه نگمانی به راجو جعلی است و آنچه را نغمانی به آن علاقه مند است ، ثروت راجو را تسخیر می کند

شهر گتهام. رئیس کار جنایت کارل گریسوم (جک پالانس) به طور مؤثر شهر را اداره می کند اما یک مبارز جرم جدید در شهر - بتمن (مایکل کیتون) وجود دارد. مرد دست راست گریسوم را جک Napier (جک نیکلسون)، یک مرد خشن که به طور کامل عاقل نیست ... پس از سقوط از بین دو گریسوم است ناپیر راه اندازی با پلیس و Napier می افتد به مرگ ظاهری خود را در یک مالیات بر ارزش افزوده از مواد شیمیایی . با این حال ، او به زودی دوباره به عنوان The Joker ظاهر شد و سلطنت ترور را در شهر گاتهام آغاز می کند. در همین حال ، گزارشگر ویکی واله (کیم باسینجر) برای انجام مقاله ای در مورد بتمن در شهر است. او به زودی در رابطه با شخصیت روزمره بتمن، میلیاردر بروس وین شروع می شود

یک وبلاگ جاه طلب جبهه تاریک اینترنت را تجربه می کند وقتی که آخرین ویدئوی او ، که دارای یک اتفاق خنده دار است ، ویروسی می شود.