استیو جود مارشال سابق کهنسال توسط یک بانک استخدام شده است تا بتواند محموله طلا را از طریق سرزمین های خطرناک حمل کند. او یک شریک قدیمی به نام گیل وستروم و مدافع جوانش هک را برای کمک به او استخدام می کند. با این وجود استیو نمی داند که گیل و هک قصد دارند با کمک یا بدون کمک استیو طلا را به سرقت برده باشند. در این مسیر ، این سه نفر درگیر زن جوانی می شوند که ابتدا از پدرش فرار کند ، سپس از نامزدش و برادران روانی خطرناک خود را بدست آورد